محل تبلیغات شما
‌ روزی استاد را در مسجد کوفه در محراب امیرالمومنین (علیه السلام) دیدم که در سجده است؛ گوش فرا دادم ،شنیدم چیزى میفرماید که برایم مفهوم نیست بعد از مناجات از او پرسیدم: آقا، در سجده چه میفرمودید؟ فرمود: خداوند به تازگى فرزندى به ما عطا کرده ،اسم وى را حسن گذاشته‏ ایم،اختیار وى آن است که ما اختیار کنیم. غذا میدهیم ، میخورد،او را میخوابانیم، میخوابد و هکذا ، من از خدا میخواستم که خداوند مرا مثل حسن نماید.

مثنوی شمع و پروانه پرده هفتم و آخر

آدم هایی که روح بزرگی دارند،

مشکلات زندگی واسه نابود کردنت نيومدن؛

حسن ,خداوند ,خدا ,وى ,، ,میخواستم ,خدا میخواستم ,که خداوند ,از خدا ,من از ,در سجده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهین کاران فرازمان زیر آسمان سوئد عشق صادقانه